جدول جو
جدول جو

معنی کج ترازو - جستجوی لغت در جدول جو

کج ترازو
(کَ تَ)
که ترازو کج دارد. که ترازوی سرک دار بکار برد کم فروشی را، کم فروش:
سوم کج ترازوی ناراست خوی
ز فعل بدش هر چه خواهی بگوی.
سعدی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هم ترازو
تصویر هم ترازو
هم وزن، هم سنگ، برابر، هم قدر، هم پایه
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
دانش تسطیح زمین و کاریز سهولت جریان آب را.
- آب ترازو کردن، تسطیح زمین و کاریز بصورتی که آب جریان کند
لغت نامه دهخدا
(هََ تَ)
هم وزن و برابر و مقابل و هم قوت. (از آنندراج) :
ندارد فعل من آن زوربازو
که با عدل تو باشد هم ترازو.
نظامی.
سیه کولۀ گردبازو منم
گران کوه را هم ترازو منم.
نظامی.
، قرین. جفت:
کاو را به زر و به زور بازو
گردانم با تو هم ترازو.
نظامی.
بدین فرخی گوهری تابناک
نه فرخ بود همترازوی خاک.
نظامی.
، حریف. هم زور. هم آورد:
قوی کرد بر جنگ بازوی خویش
بکوشید با هم ترازوی خویش.
نظامی.
که یارب چه زور و چه بازوست این
گهر با قدر همترازوست این.
کلیم کاشانی.
- بی هم ترازو، بی رقیب. بی هم آورد:
به داد و دهش چیره بازو بود
جهانبخش بی هم ترازو بود.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(کَ تَ)
که ترازو کج دارد. که ترازوی ناسره دارد، آنکه غلط بخشش می کند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هم ترازو
تصویر هم ترازو
دو یا چند چیز که وزنشان یکی باشد هم وزن، برابر مساوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم ترازو
تصویر هم ترازو
((هَ. تَ))
برابر، مساوی
فرهنگ فارسی معین
برابر، مساوی، هم سنگ، هم میزان
فرهنگ واژه مترادف متضاد